برخی مسائل خودآگاه یا ناخودآگاه به شهر هویت داده که بسکتبال گرگان هم یکی از این موارد است و مردم به آن تعلق خاطر دارند.
احمدرضا جمالی*: بحث را با اقبال لاهوری شروع میکنیم که گفته: «هویت گوهری است که من با آن منم و زنده ام».
شهرسازی و معماری امروز، فارغ از اقلیم، فرهنگ و موقعیّت جغرافیایی به صورت یکنواخت و مشابه، در نقاط مختلف، در حال شکل گیری است. ایجاد محیطهای مصنوع و به دور از معنا، کاهش تعاملات اجتماعی، از میان رفتن حس تعلّق شهروندی و بی تفاوتی شهروندان نسبت به محیط زندگی شأن، از جمله پیامدهای کم توجّهی به ابعاد هویّتی شهرها است.
طبق گفته لینچ هویت مفهومی نسبی است که یک سر آن به انسان برمی گردد و سر دیگرش در محیط تعریف میشود.
یک سری مسائل خودآگاه یا ناخودآگاه به هویت شهری تبدیل شده مثل تعزیههای یزد، فوتبال در شهرهای برزیل، اسب دوانی در گنبد و بسکتبال در گرگان.
عشق به یک تیم در نهایت به شهردوستی تبدیل میشود، در گرگان بسکتبال با کشش و رغبتی که ایجاد کرده باعث ایجاد وحدت و هویت شهری میشود. نمودهای کالبدی آن هم المانهای شهری بسکتبال که در سراسر شهر است که یاد ما میآورد در گرگان، مهد بسکتبال ایران هستیم.
در حمایت از تیم، فقیر و غنی وجود ندارد، سالها همه در کنار هم یک گرگان واحد را فریاد زدیم، فارغ از طبقه اجتماعی یا آئین و مرام و مسلک.
طرفداری از تیم بسکتبال علاوه بر ایجاد هویت شهری، احساس تعلق را متولد میکند و موجب افزایش روابط اجتماعی شهروندان میشود.
هویت در شهر به علت ایجاد و تداعی خاطرات جمعی در شهروندان، تعلق خاطر و وابستگی همراه دارد پس شهرنشینان سمت شهروند شدن پیش میروند.
تیم ورزشی در شهرهای چندفرهنگی مانند پلی عمل میکند که خردهفرهنگ ها و قومیتها را در خود حل کرده و موجب همدلی، تعاون و وجدان جمعی میشود. مصداق آن را در گرگان و هنگام تشویق در سالن آزادی دیدهایم که همه از فارس و سیستانی و ترکمن در کنار هم نام یک تیم را فریاد زدهاند.
با قهرمانی تیم، هویت شهری تقویت میشود و افتخار و خاطره جمعی پدید میآید؛ مثل شب قهرمانی تیم بسکتبال. در آن شب خاطرهای به وسعت یک کشور در ذهن یک شهر نقش بست، چیزی که اجر سالها تشویق بی وقفه هواداران بود.
حافظه شهر گرگان شب مهمی را در خود ذخیره کرد.
پس از ۵۳ سال انتظار، این قهرمانی ارزشمند بسکتبال گرگان، بر همه خُنشان باد.